نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی
دوست دارم لحظه ها را با تو پرواز کنم ...
دوست دارم ساعت ها خیره در چشمانت بمانم ... بی آنکه واژه ای بر زبان بیاورم ...
دوست دارم لحظه هایی که دستت را گرفته ام تمام رگ ها و پوست و ... سلول هایت را حس کنم ...
دوست دارم شبی تا صبح بر بالینت بنشینم و آرام خوابیدنت را بنگرم و مو های سیاهت را نوازش کنم ...
دوست دارم در آغوشم مثل طفلی معصوم آرام باشی و من برایت افسانه ی یک عشق را بگویم ...
با خود میگفتم بچه گانه است که میگویند با عشق کنار دریا ... توی چنگل ... زیر یک سقف ... تنها باشی ...
اما الآن آرزوی خودم همین است ... با تو ... در آرامش ... تنها باشم ...
این روز ها تنها یک چیز از خدا می خواهم ...
نیاورد روزی را در زندگی ام که دمی برای من باشد و در آن دم تو از سرنوشت ام خط خورده باشی ...
آمین ای پروردگار جهانیان






:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست